اگر این سوال برای شما پیش آمده است که اسکرام با مهلت انجام کار کم میتواند کار کند؟ جواب مثبت است. نه تنها اسکرام در این شرایط کار میکند، بلکه بر اساس تجربه من، استفاده از این قالب چابک، احتمال به پایان رساندن پروژهها با مهلتهای کاری چالش برانگیز را افزایش میدهد.
به دلیل اینکه اسکرام بر پایه تجربهگرایی، تفکر ناب و رویکرد تکراری برای تحویل محصول است، روی پروژههای با مهلت انجام کار ثابت خوب کار میکند. بصورت خلاصه، تجربهگرایی تصمیمگیری بر پایه دانستههای تجربی میباشد. تفکر ناب به معنی حذف اتلاف، تمرکز روی اقلام ضروری و همچنین تحویل تکراری که شامل تحویل مکرر محصول قابل استفاده است، میباشد. اجازه دهید این مفاهیم را با یک داستان نشان دهم.
روزی از روزها، یک تیمِ اسکرامی بود که از ۷ توسعه دهنده، ۱ مالک محصول و ۱ استاد اسکرام تشکیل شده بود. این تیم با یک چالش بزرگ مواجه بود. برای اینکه از نیاز کسب و کار عقب نیافتد، نیاز بود که بخشهای مهمی از محصول فنی در ۶ ماه بازنویسی شود. اگر تا تاریخ مشخصی این کار انجام نمیشد، کسب و کار با زیانهای سازمانی قابل توجهی به ارزش چندین برابر بودجه سالانه تیم اسکرام مواجه میشد.
تجربهگرایی بیان میکند که شخص باید بر پایه چیزی که مشاهده یا شناخته شده، تصمیم گیری کند. برای مشخص کردن این که تیم توانایی دستیابی به هدف را دارد یا خیر، بکلاگ اقلام، یا اقلام در حال انجام از اقلام کاری شناخته شده ایجاد میشد و سپس از روش تکمیلی براورد امتیازها استفاده میکردند. به جای براورد میزان کار بصورت ساعتی، تیم از روش اندازهگیری نسبی برای امتیاز دادن به اقلام انجام نشده محصول استفاده میکرد که در این روش یک سیستم اندازهگیری استفاده میشد که پیشتر روی آن توافق صورت گرفته بود. این سیستم به تیم این امکان را میداد که کل امتیاز لازم جهت انجام تغییرات مورد نظر در پروژه را براورد کند.
سپس، تیم کل امتیازات را جمع میکرد و آن را با سرعت جاری مقایسه میکرد. کل امتیازاتی که تیم در هر بار قبلی تحویل میداد یا به پایان میرساند، سرعت تیم بود. با استفاده از این اطلاعات، تیم قادر بود که زمان انجام تغییرات را در پروژه محاسبه کند.
نتیجه؟ براساس تحلیل آنها، تیم تعیین میکرد که قادر نخواهد بود کار را در زمان مشخصِ خواسته شده تحویل دهد.
سپس، آنها تحلیل میکردند که چه تعداد توسعهدهنده بیشتر مورد نیاز است تا مهلت کار خواسته شده محقق گردد. با نگاهی بر سرعت قبلی و مقایسه آن با ظرفیت تیم (تعداد توسعهدهندههایی که در حال حاضر در تیم هستند)، آنها میتوانستند تعداد اقلامی که، بطور متوسط، هر توسعهدهنده انجام میدهد را براورد کنند. با این محاسبه، آنها متوجه میشدند که برای رسیدن به هدف، به سه برابر تعداد فعلی توسعه دهندهها در تیم اسکرامی نیاز دارند با در نظر گرفتن اینکه در کوتاه مدت سرعت تیم کاهش مییابد که البته تیم چنین انتظاری را داشت و آن را محاسبه کرده بود. با مقایسه کردن بودجه مورد نیاز برای گسترش تیم و ریسک کسب و کار-که همانا نرسیدن به مهلت کار انجام شده بود- سازمان با سرمایهگذاری روی تیم اسکرام برای سه برابر شدن تعداد نفرات موافقت کرد.
تفکر ناب روی کاهش اتلاف و فقط و فقط روی اقلام ضروری تمرکز میکند. بر این اساس تیم را برای مواجه شدن با این چالش قابل توجه آماده میشد، مالک محصول با توسعهدهندهها همکاری تنگاتنگی برای مرتب کردن اقلام بک لاگ داشت، تا مطمئن شود که اقلام مهمتر، اولویت بالاتری داشته باشند. مالک محصول در جلسه آمادهسازی با مشتری، توسعهدهندهها و کارشناسانی که در کسب و کار اهمیت دارند، به دقت اقلامی را که در بک لاگ محصول مهم هستند و آنهایی که اهمیت کمتری دارند انتخاب میکرد. زمانیکه آنها اقلام حیاتیتر را در بک لاگ بالاتر قرار دادند توسعهدهندگان جلسهای برگذار میکردند تا مطمئن شوند این اقلام در یک اسپرینت تکمیل میشوند. با تمرکز روی اقلام ضروری، مالک محصول میتوانست اتلاف را از بین ببرد، و به تیم اجازه میداد که فقط کارهای لازم را که نیاز کسب و کار بود، انجام دهند.
اسکرام از رویکردی تکراری برای توسعه محصول استفاده مینماید، بدین معنی که تیم بهطور مرتب کار قابل استفاده تحویل میداد. این تغییرات کوچک بسیار مهم بودند زیرا با تحویل کار قابل استفاده، تیم اسکرام با انجام کار یاد میگرفت و بدهی فنی ایجاد نمیکرد، یا وظیفه تمام نشده بود که در مراحل بعدی تکمیل میشد. با تحویل وظیفههای انجام شده و کار قابل استفاده در هر اسپیرینت، تیم اسکرامی اتلاف را از بین میبرد و میتوانست بازخورد آنچه تحویل شده را جمعآوری کند که امکان یادگیری سریع را افزایش میداد. تصویرِ ذیل از هِنریک نیبِرگ مثالِ مورد علاقۀ من در خصوص این مفهوم است.
در آخر، تیم به هدف تحویل محصول با کارایی مورد نیاز در مهلت انجام آن دست یافت و من اطمینان دارم که بدون استفاده از اسکرام این امر ممکن نبود. با تصمیمگیری بر اساس آنچه میدانستند و سازگاری با آنچه در تجربه آموختند، تیم اثربخشتر شد. تنها با تمرکز روی اقلام ضروری، تیم توانست اتلاف را از بین ببرد و با تحویل مکرر کار قابل استفاده، تیم توانست به شفافیت بیشتری در خصوص وظایفی که داشت، دست یابد و از انباشته شدن بدهی فنی جلوگیری کند.
مترجمین: حسین خاتمی، حمید خاتمی